آیت الله سید حسن مدرس
تاریخ ایرانیان
تاریخ و تمدن ایرانیان از گذشته تاکنون و زندگی نامه ی اشخاص مختلف

سید حسن مدرس
-
نگاره‌ای از سید حسن مدرس.jpg
شناسنامه
نام کامل سید حسن مدرس
لقب -
نسب -
زادروز ۱۲۴۹
زادگاه سرابه اردستان، ایران
تاریخ درگذشت ۱۰/۹/۱۳۱۶
۲۷ رمضان۱۳۵۶ (قمری)
محل درگذشت کاشمر، ایران
آرامگاه کاشمر
فرزندان خدیجه بیگم، فاطمه بیگم، سید اسماعیل، دکتر سید عبدالباقی
خویشاوندان سرشناس نوه: فاطمه مدرسی[نیازمند منبع]
دین اسلام
مذهب شیعه
اطلاعات سیاسی
پست‌ها مجتهد طراز اول ناظر بر مجلـس شورای ملی ایران، عضو مجلس شورای ملی ایران (5 دوره)


(1287_1356 هـ. ق )

ولادت

بسم الله الرحمن الرحيم

ولادت مـن در حدود يك هزار و دويست و هشتاد و هفت هجرى كه تقريبا قريب شصت سال زنـدگـى را طى نموده ام. مولد مـن در قريه سرابه كچو از تـوابع اردستان، پـدرم اسماعيل، جدم مير عبد الباقـى از طايفه مير عابـديـن كه فعلا هـم اكثر آنها در قريه ساكـن مى باشند از سادات طباطبايى و اصلا زواره اى هستم. شغل پدر و جد مـن منبر و تبليغ احكام الهى، جد مـن مير عبد الباقى از زهاد مشهور بودند. مهاجرت به قمشه واقع در جنوب اصفهان در خط و طريق فارس نمـودند مرا هـم در شـش سالگى تقريبا به جهت تربيت هجرت داده به قمشه نزد خـود بردند. سـن جـوانى را در خدمت آن بزرگـوار به سر برده 14 سال تقريبا از عمرم گذشت كه جدم مرحوم شد. برحسب وصيت آن مرحـوم تقريبا در 16 سـالگـى به جهت تحصيل به اصفهان آمدم.

سيرده سال در اصفهان مشغول تحصيل بـودم در 21 سالگى پدرم مرحوم شد. مدت تـوقف در اصفهان قريب 13 سال شـد. قريب سـى نفر استاد را در ايـن مدت در علوم عربيه و فقه و اصـول و معقـول درك كردم كه برجسته تريـن آنها در علوم عربيه مرحـوم آقا ميرزا عبدالعلى هرنـدى نحـوى بـوده كه تقـريبا 80 سال عمر داشته، صاحب تصانيف زياد ولى از بـى اقبالى دنيا محجـور ماندند. و در علـم معقـول مرحـوميـن جهانگير خان قشقايى و آخوند ملا محمد كاشانى كه هر دو عمر خـود را در مـدرسه اصفهان به آخر رسانيدنـد و با زهد دنيا را وداع فرمـودند. بعد از واقعه دخانيه به عتبات عاليه مشرف شـدم بعد ازتشـرف به حضـور آيت الله ميـرزا حسـن شيـرازى( ره) به جهت تحصيل تـوقف در نجف اشـرف را اختيـار كردم.

علما و بزرگان آن زمان را تيمنا و تبـركا كـاملا درك كـرده و از اغلب آنها استفاده نمودم ولى عمده تحصيلات مـن در خدمت مرحوميـن مغفـوريـن خراسانى و يزدى بـود. اقامت مـن در عتبات تقريبا هفت سال شـد، بعد مـراجعت به اصفهان نمـودم. در مـدرسه جـده كـوچك مشغول تدريـس فقه و اصـول شدم. بعد از مراجعه از عتبات فقط از امـورات اجتماعى مباحث و تدريـس را اختيار كرده بودم تا زمان انقلاب استبـداد به مشروطه مجبـورا اوضاع درگيـرى پيـش آمـد. بـرحسب امـر حجج اسلام عتبات عاليات و دعوت دوره دوم مجلس ملى به عنوان طراز اول نظارت مجلـس شورا به تهران آمدم و دوره هاى مجلـس را درك كرده ام. ديدنى ها را ديـده ايـد و شنيـدنـى هـا را شنيـده ايد.

در مدت چند سال انقلاب از جمله وقايعى كه بر مـن روى داده است، دو سال مهاجـرت است با مجاهـديـن ايرانـى در جنگ عمـومـى كه به مسافرت عراق عرب و سـوريه و اسلامبـول منتهى شـد كه تفصيل آن را مجالـى بايد و نيز دو دفعه مـورد حمله شدم، يكـى در اصفهان كه در مـدرسه جـده بزرگ در وسط روز چهار تير تفنگ به مـن انداختند ولـى مـوفق نشـدنـد و آنها را تعقيب نكـردم و مرتبه دوم كه جنب مدرسه سپهسالار، اول آفتاب كه به جهت تدريـس به مدرسه مـى رفتـم در هميـن ايام تقريبا ده نفر مرا احاطه نمـودنـد و فـىالحقيقه تيرباران كردند، از تيرهاى زياد كه به مـن انداختنـد چهار عدد كارى شد، سه عدد به دست چپ مقارن پهلـو جنب همديگر زير مرفق و بـالاى مـرفق و زيـر شانه حقيقتـا تيـرانـدازان قابلـى بـودنـد.

در هـدف كردن قلب خطا نكـردنـد ولـى مشيت الله سبب را بـى اثـر نمـوده و يك عدد هـم به مـرفق دست راست خـورد.

تاليفات

1ـ رساله اى در عقود

2ـ رساله اى در شرط متاخر

3ـ كتاب الظن

4ـ كتاب فى بعض اموال فى اصول الدين

5ـ كتاب مبحث الاستصحاب

6ـ رسـاله فـى شـرايط الامـام و المـاموم

 

زندگى سياسى شهيد مدرس

مرحـوم سيد حسـن مدرس از مناديان حكـومت اسلامـى و مخالفان جـدى استعمار و دشمـن آشتـى ناپذيـر رضاخـان بـود. او مـوضع قاطع و كـوبنـده اى در مقـابل رضـاخان ودار و دسته اش داشت و يك تنه همچـون كـوه در مقابلـش ايستاده و راه را بر او سـد كرد. شهيـد مدرس كه به عنوان عالـم طراز اول به مجلس رفته بود در دوره هاى دوم و سوم و چهارم و پنجـم و ششم نماينده مجلس شوراى ملى بود و در هر فرصتـى كه پيـش مـى آمـد ( خاصه در دوره چهارم ) با بيان شيوا و صريح و محكـم خود مخالفت معقول و منطقى و بنيادى خود را با دولت سـردار سپه كه دست نشانـده انگليـس بـود ابـراز نمـود.

او در سال 1304 شمسى در نخستيـن و تنها نشست مجلس دوره پنجم ( شنبه 19 آبان بـا تشكيل دولت مـوقت به رياست سـردار سپه مخالفت ورزيده و با ذكر جمله:« اگر ده هزار هـم راى بـدهيـد بـر خلاف قانون است.» مجلس را ترك گفت. آرى به قـول آيت الله پسنـديده:« مرحـوم مـدرس كاملا و جـدا با جمهورى سردار سپه مخالف بـودند و كـوتاه نيامـدند و مبارزه پـى گير و قطعى داشتنـد. ايـن مخالفتها و مـوضع گيريهاى مـدرس تخـم كينه و دشمنى و خصـومت او را در دل رضاخان و حاميانـش كاشت.» رضاخان كه به ذهنـش راه حل مسالمت آميزى نمـى رسيـد و از حـركت هاى اسلامى و آشتى ناپذير مدرس ديـوانه و عاصى شده بـود روزى رو به مـدرس كرد و فرياد زد:« سيـد آخـر تـو از جان مـن چه مـى خـواهـى؟» و سيـد بـا چهره اى مصمـم و اميـدوار بـا همـان لهجه اصفهانـى خـود گفت:« مـى خـواهـم كه تـو نبـاشـى.»

و در وقتى ديگر مدرس گفت:« تـو يك قزاق هستـى، برو پـى كارت و پـا به زميـن بكـوب تـو را چه به دخـالت در امور مملكت.»

مـوضع گيريهاى مدرس، رضاخان را به ستـوه آورده و او را واداشت كه با تهديد مدرس را از ادامه هدفى كه داشت باز دارد و چـون از ايـن راه نتوانست مدرس مقاوم را با خود و اربابانش موافق نمايد بـراى منزوى كـردن و تـرور شخصيت ايـن مـرد خـداتـرس چاره ها انديشيد. ليكـن موثر نيفتاد، لذا او را به خواف تبعيد و سپس او را به كـاشمـر منتقل و زنـدانـى كرد.

امـا مـدرس كسـى نبـود كه به خـاطـر مشقت هـا و نـاگـورايها و ناملايمات و ... هدف را فرامـوش كند و لذا همچنان در انديشه هاى اسلامى خويش پاى مى فشرد. از ايـن رو نقل شده كه در يكى از نامه هايـش كه از زندان براى دوستان خـود فرستاد به آنها نوشت كه به زودى دوران محكـوميتـش پـايان مـى پذيـرد و آنگاه كه آزاد شـود مبارزات خود را دنبال خـواهد كرد و ايـن بار آنچنان وارد ميدان مبارزه خواهـد شـد كه يا كار رضاخان را يكسـره كنـد يا خـود به شهادت برسد.

از سخنان مدرس

ما خـودمان صـاحب خـانه هستيـم. ما را آزاد بگذاريـد كه صلاح و فساد خودمان را مى دانيم.

سزاوار نيست كه ما بـا امضاء خـود آزادى و استقلال خـويـش را از دست داده و تـرك كنيـم، منشـاء سياست ما ديانت ماست، ما نسبت به دول دنيـا دوست هستيـم، چه همسـايه و چه غيـر همسـايه، چه جنوب چه شمال، چه شرق، چه غرب، هر كـس متعرض ما شود، متعرض آن مـى شـويـم، هـر چه بـاشـد هـر كه بـاشـد.

اختلاف من با رضاخان بـر سـر كلاه و عمامه نيست مـن با اساس ايـن دستگاه مخالفم.

 

شهادت

محتوى نامه اى كه مدرس نوشته بود به اطلاع رضا شاه رسيد و پيـش دستى كرده و به سال 1316 هـ. ش دستـور قتل مـدرس را صادر كـرد جلادان شاه بـراى اجراى دستـور رضا شاه بيست و يكـم رمضان سال 1316 هـ.ش را در نظر گرفتند

مـدرس كه نسيـم جـانفزاى شهادت را بعد از سالها رنج و محنت و مبارزه و مجاهدت استشمام مى كرد از خـوشحالى نزديك شدن به دوست در پـوست نمـى گنجيـد و به هميـن جهت بـود كه از ميـر غضب ها خـواست كه بـراى تمام كـردن نماز و آخـريـن راز و نياز با خـدا آزادش بگذارنـد، نمازش به پايان رسيـد، مير غضب ها چايـى سـم دار را به حلق پيرى مظلـوم و اسير ريختند و منتظر شـدنـد تا از منظره تشنج مرگ پيشـواى احرار ايران لذت ببرند منتظر شـدنـد تا صـورتـى از ايـن منظره هـولناك را به ذهـن خـود بسپارند و براى ارباب تعريف كنند. حالت احتضار طـول كشيد، ازعمامه مـدرس استفاده كردند و با پيچيـدن آن به دور حلقـش او را به شهادت رسـانـدند.

سرانجام اين كوكب آسمان ظلمانى عصر رضاخان به ايـن صورت همانند اجداد طاهرين خـود (سلام الله عليهم اجمعيـن) در زندان كاشمر شربت شهادت نوشيد و هـم اكنون آرامگاه او زيارتگاه مردم آزاده ايران است. رحمت خدا به روح تابناك او، و شهد شهادت گـوارايـش باد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:آیت الله سیدحسن مدرس,زندگی نامه آیت الله سیدحسن مدرس,مدرس ,حسن مدرس, :: 10:45 :: توسط : امیرحسین

درباره وبلاگ
سلام به وبلاگ من خوش آمدید امید وارم لحظات خوبی را در اینجا سپری کنید واستفاده ی کامل را ببرید برای بهتر شدن وبلاگ نظر فراموش نشه مدیر وبلاگ: امیرحسین
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ایرانیان و آدرس iranian.history.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:








در اين وبلاگ
در كل اينترنت